پرنده مردنیست..

متن مرتبط با «مژدکانی» در سایت پرنده مردنیست.. نوشته شده است

مژدکانی

  • امروز برای خدا گریستم.دردهایم را فراموش کردم تا دردهایش را ببینم و درک کنم.تنهایی اش راغصه هایش رابزرگی اش رامظلومیتش راکرم و بخشش اش راو دیدم..چققققدر تنها بودچققققدر بزرگو چقققدر غمگیندلم سوخت و گریستم.او سکوت کرد.حق داشت.پیش چون منیکوچکی مخلوق، نشاید گفتن، نالیدن و گریستن.فهمیدم.بزرگی اش را و کوچکی ام را.گفتم: سکوت از توکلام از منفهمم بدهمن می گویممن می نالممن می گریمتو سکوت کنفرشتگان را دیدمساکتمتعجب اما حسووودخداوند نگاهی به آنها انداختاما هیچ نگفتبزرگان حرف نمی زنند.سکوت می کنندو فرشتگان فهمیدندآنچه را که باید.آریانسان است که بزرگی خداوند را میفهمدبزرگی اش را در عین مظلومیتبررگی اش را ,مژدکانی ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها